دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
05 خرداد 1403 - 12:01
راز‌های دانش- ۲۲:

حافظه تبار و وراثت ژنتیکی| استفاده از تجربه زیسته نیاکان

حافظه تبار و وراثت ژنتیکی| استفاده از تجربه زیسته نیاکان
 حافظه تبار یا حافظه ژنتیک به تمام اطلاعات و آگاهی‌هایی مربوط می‌شود که هر انسانی در اختیار دارد اما این اطلاعات را از تجربیات شخصی خویش نیاموخته است بلکه ازطریق فرآیند وراثت زیستی‌ای فراگرفته که هر انسانی را زنجیروار و در قالب فردی مستقل به تمام گونه بشر در کل تاریخ متصل می‌کند. 
کد خبر : 913187

 خبرگزاری علم‌وفناوری آنا- هدا عربشاهی: در روان‌شناسی، حافظه ژنتیک پدیده‌ای نظری است که در آن انواع خاصی از خاطرات می‌توانند از والدین به فرزند برسند به‌گونه‌ای که در بدو تولد و در غیاب هر گونه تجربه حسی مرتبط، این خاطرات وجود داشته باشند. این نوع خاطرات می‌توانند در طول روزگاران مدید در ژنوم گنجانده شوند و درواقع هر فردی بخشی از تجربه نیاکان دوردستش را به ارث ببرد. این آگاهی ازطریق انتخاب طبیعی به ما می‌رسد و در مدارهای عصبی و سازوکارهای فیزیولوژیکی دستگاه عصبی نقش می‌بندد و مجموعه‌ای ضروری از اطلاعاتی را نشان می‌دهد که رفتار ما را هدایت می‌کنند و بر آن تاثیر می‌گذارند.

 بسیاری از پژوهشگران، بیش‌از هر چیز به لطف مطالعات رفتارشناختیی و مشاهدات طبیعی رفتار حیوانات، دریافته‌اند که هنگام تولد، هر فرد دارای مجموعه‌ای از رفتارهای ذاتی است که امکان افزایش شانس بقای نوزاد و در نتیجه کل گونه‌‌اش را فراهم می‌کند. واکنش‌های غیرارادی که پاسخ‌‌های کلیشه‌ای به محرک‌های خاص را شامل می‌شود و همچنین ازطریق استعدادهای به‌خصوصی که هر کودک از یک گونه نسبت به یادگیری‌های خاص ارائه می‌دهد ازجمله این موارد هستند. باوجوداین، اثرات حافظه تبار فقط در بدو تولد بیان نمی‌شود. به‌طوری‌که، بعضی رفتارهایی که از نظر زیستی از قبل معین شده‌اند درطول رشد و فقط زمانی‌که فرد قادر باشد آنها را اجرا کند توسعه می‌یابند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بیشتر بخوانید

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دوره‌های حساسیت در این دسته از مولفه‌های ارثی جای می‌گیرند. دوره‌های حساسیت به دوره‌های خاصی گفته می‌شوند که در مراحل مختلف رشد رخ می‌دهند و حساسیت‌ها و امکانات ویژه یادگیری بعضی رفتارها را فقط وقتی فعال می‌کنند که فرد به اندازه کافی برای انجام آنها بالغ شده باشد.

تاثیر تجربیات والدین بر رفتار و ساختار عصبی نسل‌های بعدی

سال ۲۰۱۳ گروهی از دانشمندان دپارتمان روانکاری و علوم رفتاری مدرسه پزشکی دانشگاه اموری در آتلانتا، آمریکا که نتایج یافته‌هایشان را در نشریه تخصصی نیچر نوروساینس منتشر کردند دریافتند که بعضی از تجربیات می‌توانند بر نسل‌های بعدی تأثیر بگذارند. این پژوهشگران نشان دادند که دسته‌ای از موش‌ها که برای ترس از بوی خاصی آموزش دیده بودند، این تنفر آموخته‌ را به فرزندانشان منتقل کردند و حتی نوادگان آن موش‌ها هم به همان بو بسیار حساس بودند و از آن می‌ترسیدند، بی‌آنکه هرگز با آن بوی خاص برخورد کرده باشند یا آموزش دیده باشند که از آن بترسند.

در نسل‌های بعدی، تغییراتی هم در ساختار مغز منطبق با این ترس مشاهده شد. به‌این‌ترتیب، محققان به این نتیجه رسیدند که تجارب والدین، حتی قبل از بارداری، به‌طور قابل توجهی بر ساختار و عملکرد دستگاه عصبی نسل‌های بعدی تاثیر می‌گذارد.

به‌گفته این دانشمندان سازوکارهای ژنتیکی مشابه می‌تواند با فوبیا، اضطراب و اختلالات اضطراب‌های پساآسیب و همچنین سایر اختلالات عصبی‌روانی در انسان مرتبط باشند.

حافظه تبار و وراثت ژنتیکی| استفاده از تجربه زیسته نیاکان

حافظه ژنتیک از نگاه فروید

بررسی آنچه در ذهن فرد هنگام تولد می‌گذرد یکی از مقولات مورد علاقه زیگموند فروید است. او در کتاب «مقدمه‌ای بر روانکاوی» بیان می‌کند که هر فردی در دوران کودکی‌اش به‌نحوی و به‌صورت مختصر، کل رشد گونه بشر را تکرار می‌کند.

فروید بسیاری از فرآیندهای روانی عامل در فرد را به میراث‌های تباری روزگاران دوردست پیوند می‌دهد. از نظر فروید، خصوصیات بشریت با نوعی تداوم روانی مبتنی‌بر دانش مشترک همه افراد این گونه، که از اجدادشان به ارث رسیده است شکل می‌گیرد و این همان دانشی است که به همان مقدار که در مسیر رشد فردی کسب می‌شود مستقیماً بر رفتار تاثیر می‌گذارد.

به‌حتم، وراثت ‌تباری که فروید درباره‌اش حرف می‌زند از نوع انتقال اطلاعاتی نیست که رفتارشناسان و روان‌شناسان شناختی در موردش سخن می‌گویند. درواقع، منظور فروید مسیر انتقال زیستی ژن‌ها از نسلی به نسل دیگر نیست بلکه او به این موضوع اشاره می‌کند که چه میزان از آنچه که متعلق به فرد است، از روابطی نشات می‌گیرد که او در زندگی‌اش تجربه کرده است، از روابط اولیه مادر-فرزند تا مدل‌هایی که بعدها خودش مشاهده کرده یا به او پیشنهاد یا تحمیل شده است.

 به‌این‌ترتیب، حافظه تباری فرویدی نوعی حافظه است که همانند ساختاری فردی مشخص می‌شود، اما هم‌زمان مشخصه همه کسانی است که به‌نوعی، کم‌و‌بیش مستقیم، با او در تماس بوده‌اند.

 این حافظه ازطریق غرایز یا تمایل به محرک‌های خاص بیان نمی‌شود، بلکه ازطریق شیوه‌های تفکر، نظریه‌ها، افسانه‌ها، نگرش‌ها، روش‌های رفتاری و رابطه‌ای که از والد به فرزند منتقل می‌شود بروز می‌یابد.

از نظر فروید، ‌وراثت تباری قطعاً شامل انتقال آسیب‌های روانی هم می‌شود که عاملشان به‌طور مساوی پدر و مادر هستند، درست به‌هما‌ن‌شکل که انتقال ژنوم رخ می‌دهد. یعنی همان فرآیندهای روانی ناکارآمدی که در والدین و قبل از آنها در اجدادشان وجود داشته‌اند، در فرزند هم تکرار می‌شوند.

اما این ارثی است که از‌طریق فرآیند ساده زیستی به فرزندان منتقل نمی‌شود، بلکه به‌صورت شفاهی انتقال پیدا می‌کند، مانند جمعیت‌های باستانی پیش‌از ظهور ادبیات مکتوب که قصه‌ها را دهان به دهان از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌کردند.

پس وراثت تباری، ارثی است که فرزند از بدو تولد و فقط به‌دلیل اینکه حاصل از اتحاد دو بدن است مالک آن نیست، بلکه ارثی است که درست در لحظه اولین رودرویی نسبی با فرد دیگری به او معرفی می‌شود و این لحظه‌ای است که فرزند، فرد دیگر را و هر چیزی را که آن فرد می‌تواند به او بدهد کشف می‌کند.

حافظه ‌تباری فرویدی هم درست همانند حافظه ژنتیک که روان‌شناسان شناختی امروزی بررسی می‌کنند، ارتباط مستقیم میان انسان امروزی و انسان‌های دورترین دوران باستان را در نظر می‌گیرد.

درواقع، فروید، با مطالعه جمعیت‌های بدوی دریافت که میان عملکرد روانی این جمعیت‌ها و عملکر بیمارانی که به او مراجعه می‌کردند تفاوت چندانی وجود ندارد و همان باورهای بیمارگونه و همان شیوه‌های برخورد با زندگی و روابط میان‌فردی بیمارانش را در آن جمعیت‌ها یافت.

در مسیر روان‌درمانی و روانکاوی، بیمار سعی می‌کند بر این میراث ناکارآمد غلبه کند و آنچه را که در لحظه تولد در او مثبت و سالم بود را دوباره کشف کند. زیرا در بدو تولد به هر فردی امکانات بی‌نهایتی برای زندگی داده می‌شود، امکاناتی که بعدها با رشد فرد از تعدادشان کاسته می‌شود تا‌جایی‌که در بعضی موارد آن‌قدر این امکانات کاهش می‌یابند که چیز دیگری جز آسیب‌های روانی باقی نمی‌ماند.

انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته